خدایا شکرت

داری رانندگی میکنی بابات صحبت میکنی همه خوشحالن سر یه پیچ میبینی کلی ماشین پشت سر هم دارن میان احتمال میدی سبقت هم بگیرن سرعتتو کم میکنی
پیچ رو که رد میکنی یهو یه پراید رو میبینی که داره میاد طرفت نمیدونی چیکار کنی فرمونو میپیچونی طرف شونه خاکی میبینی اونم گرفت طرف خاکی بارون داره میباره دوتا ماشین میخوره بهم
همه جا ساکت میشه
ماشین رو به زور میبری طرف خاکی وای میسته عصبی میشی میخوای بری راننده پراید رو بکشی کسی که سفرتون رو بهم زد هیچ توجهی به سرنشین ماشین خودت نداری درو میخوای باز کنی نمیشه از عصبانیت چنتا تنه میزنی
باز میشه بابات میگه خدارو شکر همه سالمن میری طرف پراید راننده پراید میزنه به سرش ولی از عصبانیت نمیدونی چی میگه یقه اش رو میگیری میخوای یه مشت بزنی بهش متوجه میشی یه زن رو خوابوندن رو زمین یه پتو روش کشیدن ...





